عشق
- ۱ نظر
- ۰۵ مهر ۹۳ ، ۱۸:۴۱
- ۴۴۹ نمایش
شاید فاصله ها بتوانندنگاه ها را از هم دور کنند ولی قدرت این راندارند که یادها را ازهم دور کنند
لحظه ها خاطره اند؛
زنـــــــــــــــدگــــــی
شوق تمنای همین خاطره هاست
چشم چشم دو ابرو
نگاه من به هر سو
پس چرا نیستی پیشم؟
نگاه خیس تو کو؟
گوش گوش دو تا گوش
یه دست باز یه آغوش
بیا بگیر قلبمو
یادم تورا فراموش
چوب چوب یه گردن
جایی نرو تو بی من
دق میکنم می میرم
وقتی تو دورشی از من
دست دست دو تا پا
یاد تو مونده اینجا
یادت میاد که گفتی؟
بی تو نمیرم هیچ جا؟
من؟من؟ یه عاشق...
همون لیلی سابق...
در زمان سختی ها نگویید:
خدایا من مشکل بزرگی دارم.
بگویید: ای مشکل. من خدای بزرگ دارم.
آن روز ها؛ تو و بوسه های داغ.....
این روز ها؛ من و داغ بوسه ها........
کنــارت هستند ؛ تا کـــی ؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …
از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد …
دوستت دارند ؛ تا چه موقع ؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند …
میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه …
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !
و این است بازی باهــم بودن … !