ایران کشوری غمگین

زن لال

راز خود را به یک زن لال بگویید
تا به اذن پروردگار شفا پیدا کند!
:))

فامیل دور

فامیل: آقای مجری کاری نداری؟ خداحافظ...
مجری: کجا داری میری؟
فامیل: دارم میرم آمریکا این کاترین اشتون رو بگیرم همه خلاص شیم!
مجری: تو واقعاٌ فکر کردی این خانوم قبول میکنه زن تو شه!؟
فامیل: خیلی هم دلش بخواد! اصلاٌ در حد من نیست! دارم بخاطر رفاه هموطنام فداکاری میکنم!
مجری: تو مگه زن نداری؟
فامیل: آقای مجری مسائل احساسی رو با مسائل سیاسی قاطی نکن!
مجری: اصلاٌ تو اگه با این خانوم ازدواج کنی چی میشه مثلاٌ!؟
فامیل: مجبورش میکنم بیاد ایران زندگی کنه،به جان شما دو روز که شاهد بدبختی های ما باشه تحریما رو که ورمیداره هیچی یارانه مون رو هم دوبرابر میکنه!

جوک و اس ام اس خنده دار اردیبهشت 93

جوک و اس ام اسهای خنده دار جدید اردیبهشت ماه 93

یه همسایه داریم یه بار سوار موتور شده بود تو خیابون داشت میرفت راهنما چپ زد ؛پیچید سمت راست!مام با ماشین زدیم بهش!بهش مگم: آخه مرتیکه راهنما چپ میزنی چرا می پیچی راست؟میگه: عوضی من راهنما چپ میزنم؛ تو نمیدونی سی ساله خونۀ ما سمت راسته! :|

------------------------------------------------------------

ما خواهانِ تمرگیدنِ دکمه "پ" کیبورد در یکجایِ ثابت میباشیم

------------------------------------------------------------

مورد داشتیم دخدره پارک دوبل کرده ازش تست دوپینگ گرفتن!

------------------------------------------------------------

تو تبلیغش نوشته "میکاپ عروس و آرایش خلیجی همیشه فارس"... ملت داغونن :(((

------------------------------------------------------------

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﻭﻧﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺗﺎ ﭼﻨﺪﻭﻗﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﭘﺎﯼ ﻋﺮﻭﺱ ﻭﺩﺍﻣﺎﺩ ﻣﺠﺒﻮﺭﻥ ﺗﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﺎﺯﮐﻨﻦ

------------------------------------------------------------

دخترا هیچ وقت بزرگ نمی شن، فقط ادای بزرگ شدن رو در میارن!

اما پسرا علاوه بر این که هیچ وقت بزرگ نمی شن، هیچ وقت هم ادای بزرگ شدن رو در نمیارن!

یه همچین انسان های صادقی هستند این پسرها!

------------------------------------------------------------

اعتراف میکنم

اعتراف میکنم
هروخ وارد سایتی میشم
میبینم نوشته :شما با موبایل وارد
سایت شده اید..!
ناجور احساس میکنم زیر
نظر FBI هستم و
اصن از نت میرم بیرون...
والااا با این تکنولوجیاشون....

اعترافات دوران کودکی

ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﺩﻭﺭﺍﻥ
ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻣﮕﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ ﺑﻬﺶ
ﻧﺦ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ
ﺑﺎﻟﻬﺎﺷﻮ ﻣﯿﮑﻨﺪﻡ ﻣﯿﺒﺴﺘﻤﺶ ﺍﻭﻥ ﺳﺮ ﻧﺦ, ﺑﻌﺪ ﻣﮕﺲ
ﺳﺎﻟﻤﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﮑﺴﻞ
ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻣﯿﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ
ﻻﻣﺼﺐ ﺻﺤﻨﻪ ﯼ ﭘﺮﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﻮﺩ

اعتراف میکنم

عتراف میکنم همیشه رو گوشیم رمز میذارم که خانمم نتونه بازش کنه

دو روز دیگه رمزش یادم میره و از خانمم میپرسم 

موندم از کجا میفهمه ؟؟